جمعه ۱۱ آبان ۹۷
مفصل هام به شدت درگیر شدن
امروز ده باری پله هارو بوالا و پایین رفتم
به خواهرزادم گفتم برو طبقه بالا برام وسیله بیار و داداش خرم شروع کرد داد و بیداد کردن چیه به همه دستور میدی
مریض شدی کارهات و انداختی گردن این و اون
یارو سرطان داره داره زندگی میکنه یه ذره ته رودت زخمه آی من اینجوری ام عضو انجمن شدی
بزرگش کردی
برو یکم سر رودت و بررن بیا خونه الکی این همه مسخره بازی نداره
میگم نمیدونی چی میگی برای خودت
بخاطر مامان گفته بودم یک سال دیگه خوب میشم اعصابم خورد شد و گفتم پیش سه تا فوق تخصص عالی رفتم و همه میگن لین یه بیماری لاعلاجه که نمیشه بهش دست زد
گفتم ولم کن بابا
اره فاز افسردگی گرفتی...
گفتم من کجا افسرده ام شماها با این حرفاتون فقط بلدید دل ادم و بشکنید
من فقط اینجارو انتخاب کردم برای خالی کردن خودم
حتی تو اوج درد حرفی نمیزنم وقتی روده هام میپیچه به هم فقط نهایتش یه آخ کوچیکی میگم و وقتی کسی متوجه بشه و بگه چی شد میگم هیچی یه تیر کوچیک بود:)
خدایا تو شاهد باش تو شاهد این روزا باش فقط
کسی که سرما خورده این حرفارو بزنی میمیره
دلم میخواد برم جایی که هیچکس نباشه بیزارم از همه