يكشنبه ۱۶ دی ۹۷
یادمه تو اوج بیماری تو روزای بی دارویی
روزایی که تشخیص اولیه پزشک ها سرطان بود
وقتی گفتن بیماری درمان نداره
یکی که شاهد این روزا بود تو چشمام نگاه کرد و گفت واااای خدایا شکرت
یعنی خداروشکر که تو اینطور شدی و خطر از بیخ گوش من گذشت و دامن من و نگرفت
خودم شاید اینجا به بچه ها گفتم خداروشکر کتید بخاطر سلامتی
ولی هیچوقت تو چشمای کسی که داره زجر میکشه خداروشکر نکنید
تو دلتون از خدا تشکر کنید خدا میشنوه
تو نمیدونی تو دل اون طرف چه جنگی به پاست با خودش و خدای خودش...
لزومی نداره طرف و اتیش بزنید شاید اتیشش افتاد تو دامن خودتون و یه روز دچارش شدید
بخاطر خودتونم شده این کار و نکنید.
خداهم راضی نیست بخدا
پ پ:بیماریم برگشته به روزهای اول و شاید بدتر میترسم میترسم برم و بگن کرون شدم
از حلقم تا انتهای رودم زخم شده باشه تمام دستگاه گوارشم میجوشه
از حلق سوزش دارم
معنی جیگرم داره اتیش میگیره رو میفهمم
دارم اتیش میگیرم😭
وسط،این دردای شبانه یاد خدایا شکر اون بنده خداهم افتادم بیشتر سوختم
ولی من میگم خدایا شکرت که عزیزام تنشون سالمِ و الان راحت خوابیدن
امشب بیشتر از همه شب های عمرم صدات میکنم
میترسم😢
صبح نوشت:همه دردها برای شبِ این نوشتن ها کمک میکنه به خودم تا از ترس ها و اضطراب هام بنویسم و صبح بخونم و بگم نگران نباش
خدا بزرگِ آلاء نگران نباش.