دیوار نوشت های آلاء


یک روز عادی

یا حکیم

هر روز،صبح که از خواب بیدار میشم با خودم حرف میزنم

بسم الله الرحمن الرحیم و میگم و بلند میشم وقتی میرسم حیاط رو به آسمون دست به سینه یه السلام علیک یا اباعلبدالله میگم و ریه هام و از عشق پر میکنم و میام خونه 

کارهایی که باید انجام بدم و مرور میکنم 

قبلتر ها هیچوقت ظرف های شام و نمیذاشتم تو سینک بمونه 

یاد حدیث پیامبر میفتم که شب ظرف هارو بشورید و اگه نمیشورید خیس کنید

این روزها کار اول صبحم شستن ظرف های شبِ خودم و مشغول میکنم 

و سخنرانی اقای پناهیان و پلی میکنم و شروع میکنم به کار کردن 

با خودم حرف میزنم که آلاء تو باید قوی باشی 

این مشکل همیشه باتو هست بپذیرش دختر قوی ای باش

فعلا به بچه فکر نکن به هیچی فکر نکن 

از پا میفتی

مگه دکتر نگفت ناراحتی و استرس سمِ برای تو و هیچی اندازه غصه خوردن زخم تورو بیشتر نمیکنه؟

این دیالوگ و تو ۲۴ساعت باید ۱۴۸بار با خودم مرور کنم که دکتر گفته نباید ناراحتی کنی

شیطان که یارغار همه ماهاست 

و با من رفاقت دیرینه داره دست بردار نیست و میاد که مدام ناامیدم کنه

اگه گاهی خستگی هام و اینجا فریاد میزنم اون من نیستم اون رفیقم شیطانه؛)

امروز میریم برای یه مبارزه جدید 

مبارزه با شیطان به امید روزی که برای همیشه از شرش خلاص بشم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
به قلبم معذرت خواهی بسیاری بدهکارم
بخاطر تمام روزهایی که
گرفت،شکست،تنگ شد
و کاری از من بر نمی آمد!
من و ببخش من
Designed By Erfan Powered by Bayan