چهارشنبه ۱۱ مهر ۹۷
توقع نداشتن خیلی چیز خوبیه
من توقع ندارم از کسی ،کاش اطرافیان هم از من نوقع خیلی کارهارو نداشته باشن...
توقع دارم کمی درک کنن فقط
این بیماری یکم آروم و قرار آدم و میگیره
هر لحظه انگار دسشویی داری
مدام تو دلت آشوبه
گلاب به روتون گلاب بهروتون هرکسی اسهال و تجربه کرده میبینی دلت چطور میپیچه و احساس میکنه باید تا دستشویی بدویی؟؟
فردا مبتلا به ibdتو این حالِ ۲۴ساعت
خجالت میکشم از جواب دادن به تلفن بیشتر از دودیقه نمیتونم صحبت کنم
الان که تا اینجا نوشتم باید محل و ترک کنم و برگردم...
یه بیقراری ای تو چهرم حس میشه و همه توصیه میکنن نگران نباش
من دل آشوبم نگران نیستم و این بخاطر حال جسمیمِ نه روحیم
من دختر پر انرژی و شادی بودم الان این گوشه گیریم باعث شده فکر کنن ازشون فاصله میگیرم
نمیخوام فاصله بگیرم مجبورم
داروها به شدت روان کننده هستن
خجالت میکشم از مهمونی رفتن اینکه تو نیم ساعت باید ۶بار برم دستشویی
فعلا اوایلشِ تا یکم عادت کنم طول میکشه
دخترعمو دیشب برام جلسه زیارت عاشورا گرفته بود و از خودم دعوت کرد ازش معذرت خواهی کردم و گفتم نمیتونم بیام
ناراحت نشد و گفت اذیتت نمیکنم برات دعا میکنیم
خوشحال شدم از این همه شعور و فهم