دیوار نوشت های آلاء


وضعیت داغان

هم خودم حساس شدم هم اطرافیانم!!!!

امیدهای الکیشون اعصابم و خورد میکنه

بدم میاد از حرف های بیخودشون 

اونها هم از کوچکترین حرف من آتو میگیرن

تو خودم بودم  بلند شدم نماز بخونم گفتم خدایا من امام زمان ندیده نمیرم دعوا شروع شد که چرا حرف ناامید کننده میزنی

چرا حرف بی معنی میزنی!!!!!!!

میگم من منظور بدی نداشتم 

شروع میکنه داد و بیداد ....جا نماز و جمع میکنم میگم اصلا نه نماز میخونم نه دعا میکنم....

خستم ،بدترین روزهای زندگیم و دارم پشت سر میذارم 

خدا هم دیگه نمیتونه ارومم کنه

هیچکس این روزا حالش خوش نیست من و میبینن ناراحتی میکنن بعد میگن ناراحتی نداره

محمد اعصاب نداشت و بدتر شده و به من میگه اروم باش 

کاش زودتر من و ببری اصلا امام زمان هم نخواستیم ببینیم

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
به قلبم معذرت خواهی بسیاری بدهکارم
بخاطر تمام روزهایی که
گرفت،شکست،تنگ شد
و کاری از من بر نمی آمد!
من و ببخش من
Designed By Erfan Powered by Bayan