شنبه ۲۸ ارديبهشت ۹۸
وقتی مشکلاتم خیلی زیاد میشه یه چی یادم میفته...
خیلی ازت دور شدم...
یاد هفت سال پیش افتادم... شبی که مشکلات خیلی بهم فشار اورد و اون کار احمقانه رو انجام دادم تگر لطف تو نبود الان تو برزخ بودم و پوستم کنده شده بود
نذار اون تصمیم احمقانه به مغزم خطور کنه
من و بغل کن...
کتاب قشنگت و تو دستم میگیرم و حرفات و میشنوم...
تو هم حرفای من و میشنوی؟ اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا
تحبس الدعا شدم...
خودت میدونی پوستم کنده شد تا پیدات کنم تا عاشقت بشم تا بشناسمت
ولی حالا خیلی راحت دارم فراموشت میکنم...
یا سریع الرضا میشه ازم راضی بشی؟
میشه نگام کنی راحت شه زندگیم
من به مهربونی تو اصلا شکی ندارم
به بخشنده بودنتم شکی ندارم
به پررو بودن خودمم شکی ندارم.. گفتم رضا دلم هوای امام مهربونم و کرد
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا...
دلخوشم به همین سلام ها. . اخ که چقدر دلم زیارت امام رضا میخواد...
بحق امام رضا ازم بگذر...
از گناهام بگذر..
از خودم عبور نکن دستم و ول کنی بیچارم!!!!
از پس زندگیمم بر نمیام چه برسه از پس دنیای به این بزرگی...
دستام و ول نکن❤️
من و ببخش