دوشنبه ۲ ارديبهشت ۹۸
خیلی دلم میخووست شب نیمه شعبان شب زنده داری کنم و یه شب به نبودنش فکر کنم
به سالیان سالی که غیبتش و به تاخیر انداختیم
به گناه هایی که کردم
به اشک هایی که برای من ریخته شده:'(
به دعاهایی که در حقم کرده..
اما افسوس و صد افسوس کسی که 26سال به یاد امامش نبوده چطور توفیق پیدا کنه تو یک شب ...
شب نیمه شعبان هم مثل همه شب ها تو خواب عمیقی فرو رفتم
سرم مثل کبک زیر برف بود...
فرداییش رفتم تو شهر سر بزنم ببینم چقدر فضای شهر آمادست برای استقبال
از برنامه ای که شهرداری توی پارک گرفته بود و ملتی که با اهنگ قرص قمر بهنام بانی گلوی مبارکشون و جر میدادن اوضاع شهر مشخص بود
چندتا از مغازه های بزرگ شهر هم افتتاحیشون تو این روز مبارک بود و مردم از سر و کوله هم بالا میرفتن تا یه بن تخفیف نصیبشون بشه...
خیلی ها هم عروسیشون و تو این روز انداخته بودن تا زندگیشون متبرک بشه:/
خلاصه که انگار همه شهر مثل من دیشب تو خواب عمیقی فرو رفته بودن...
شب هم یه دور همی خانوادگی داشتیم و طبق معمول کیکی خوردیم و شادی ای کردیم و نیمه شعبان تموم شد!!!!!
انگار همه شهر یک صدا نیامدنش را فریاد میزدیم...
خودت برای ظهورت دعا کن آقا:'(