سه شنبه ۲ بهمن ۹۷
دل بستم به خوشی های الکی.
دنبال ارمش رفتم
قدم اول باشگاه
و ارامش بخش ترین رشته ورزشی یوگا
دکتر برام قرص های ارامش بخش مینویسه
بهم پیشنهاد پیاده روی میده
روانشناسی برای ارامشم موسیقی تجویز میکنه....
دوستی سخنرانی های دکتر انوشه رو میفرسته
یکی سی دی های دکتر فرهنگ و بهم میرسونه
یکی برام مطلب مینویسه ،خودم مطلب مینویسم
یه زمانی وبلاگ نویسی بهم ارامش میداد
حتی فکر میکردم اگر عاشق بشم و ازدواج کنم قطعا به آرامشی ابدی خواهمـ رسید در کنار یار...
اما نه!
همه راه ها رو امتحان کردم
همه اینها مثل استامینفون میمونن برای دندونی که به عصب رسیده و دردش به مغزت رسیده...
شاید یک لحظه ارومت کنه اما ارامشش دائمی نیست
من دنبال ارامش دائمی ام ...
باید به سرچشمه ارامش وصل بشم باید به دریا وصل بشم
با تمام وجود به این رسیدم که از هیچکدوم از اینها آرامشی به من نمیرسه
مثل همون مسکنن ...
گاهی برای رسیدن به ارامش باید رفت باید دل کند باید دور شد...
اهل دلی برام زیارت تجویز کرد تا وصل بشم به دریا
تا وساطتت کنه وصل بشم به دریای بیـکران
خدایا آغوشت و باز کن
دلم برای طعم آرام آغوشت تنگ شده....
بهم گفت زیاد استغفار کن بذار دلت باز بشه....
به اندازه تمام ذرات این هستی استغفرالله...